hamintori



خواب بودم خواب دیدم مرده ام بی نهایت خسته و افسرده ام


تا میان گور رفتم دل گرفت قبر کن سنگ لهت را گل گرفت


روی من خروار ها از خاک بود وای قبر من چه وحشتناک بود


بالش زیر سرم از سنگ بود غرق ظلمت سوت و کور و تنگ بود


هرکه آمد پیش حرفی راند و رفت سوره ی حمدی برایم خواندو رفت


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


خیسن میز و چشمای خستم دستام به جلو چشمات وصلن
خاطراته تو بدیات و خوبیات نه نمیرن از یادم اصلا
چشم تو چشم شدیم بدجوری هل کرد دوباره باز خجالتش گل کرد
خستمو خالی از هر چی عشقه ولی جای خالیت موزیک پر کرد

نه داش علی بکوب کلیکو ولم بره بالا تویه
اینجا هیچ دستی پایین نیست شاه شطرنجم بکوب پیکو
روزگار جای ما رو عوض کرد تغییر کردی بل هوستر
ببین هر قفلی یه کلید داره تا دیر نشده زودتر برگرد

 

 

 


بغض سنگین مرا دیوار میفهمد فقط

 

جای خالی تو را سیگار میفهمد فقط

 

زندگی بعد از تو را ان بیگناهی که تنش نیمه جان مانده است روی دار میفهمد فقط

 

من مریض تو شدم تو شدم توونش حال بدمه

 

واسه تو هیچکسم واسه بقیه روی سگمه

 

حرف دکترا  قبول اروم میگیرم ولی حال این بیمار را بیمار میفهمد فقط

 

#میلاد_راستاد

#یکی_مثل_من

 


هر کسی تعریف متفاوتی از درد داره واسه یکی درد یعنی یک پیام اعصبی واسه یکی درد یعنی ناراحتی واسه یکی درد یعنی بی دوستی و بی کسی واسه یکی دیگه درد یعنی اخه کی افطار میشه » برای یکی یعنی چرا این گوشی شارژ نمیشه واسه یکی دیگه درد یعنی چرا شبا خوابم نمیبره !؟

 

 

 

#بی_خوابی

 

ساعت 3 هنو زور میزنم تا شاید برادر مرگ بیاد سراغم :/


کلاس اول :

معلم اقای جعفری :/

یه معلم مسن که العان بازنشته شده :/ قشنگ یادمه همون روز اول چون دوستم خلاقیت به خرج داد و به جای ا ا ا ا ا نوشتن N N N N  نوشت یه سیلی خوابوند زیر گوشش :/ قشنگ همون روز اول گربه رو دم حجله کشت :/   اما خداوکیلی اگه اون کار و نمیکرد محال بود چیزی تو کلاس اول یاد بگیریم   همون طووری که اخررررررشم الفبا رو من حفظ نکردم :/

 

 

کلاس دوم :

اقای سعدی زاده :/

همین بگم که از اون معلم فقط یه پسرش یادم مونده و یه خاطره اونم همون خورشید و ماه و گردش سیاره ها که من نمیدونم زمین بودم ماه بودم چی بودم   خلاص

 

کلاس سوم :/

اقای لطفی :)​

مهرررررررررررررررررررررربون ترین معلمی که داشتم   بهترین معلم خیلی سخت نمیگرفت (اما قشنگ کچل میکرد) اما اما اما خدا اون روز و نیاره که ورقه امتحانی تو بدون امضا بهش نشون میدادی   قشنگ رد میداد 180 درجه تغیر میکرد :/ اخرشم نفهمیدم چرا رو اون امضا ها حساس بودش :/ از اون کلاس یه روان نویس جایزه یادگاری دارم که از اون موقع تا حالا نزاشتم یه خراشم روش بیفته مثل چشام ازش مراقبت کردم (البته بماند برادرم یه بار برداشت بدون اجازه من باهاش نقاشی کشید رو دستش :/ )​

 

 

کلاس جهارم: حسن زاده

 

میدونم اموزشگاه رانندگی داشت یا توش کار میکرد معلم کمی سخت گیری بود اما نه تا اون حدی که روز اول تهدید میکرد به لطف این معلم جدول ضرب و تا عمر دارم یادم نمیره :/

 

معلم پنجم :

اقای سلیمانی

این معلم ماه اول مدرسه کلی خندونمون بعدش گریوندمون ازش نه خوبم میاد نه بدم (مطمایل به بد ) چون خیلی تبعیض قاعل میشد بین هم کلاسیام       

 

کلاس ششم :

اقای خندانی

معلم بسیار سخت گیری بود تنبیه هاش از خودشم سخت تر    ولی عوضش ما هم دیگه بزرگ شده بودیم پدرشو در میاوردیم

پسرش هم کلاسیم بودش از کلاس اول    به کلاس پدرش افتاده بود    تهایت استفادرو ازش بردیم نصف امتحانا سوالارو از قبل  میدونستیم                        اخ خداااایا چقدر دل تنگ اون روزام

 

+++ میخواستم ادامه این پستو  بنویسم که یه هوو یادم اومد که اسم معلم ریاضی سال هشتم یادم رفته    بیخیال

++ اسم مدیرمون تا کلاس سوم اقای پاشایی بود

+ اسم مدیرمون بعدس سوم تا اخرین سال متوسطه اول اقای نژاد حسین بودش اخ که چه مدیری بودش :/ ناگفته نماند بیشتر دوستام برای این که با دخترش دوست شن با مدیرمون خوب بودن  :/ دییییییییییییز                 

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها